برداشتن سقف‌های کاذب ذهنی

وحید قرایی
وحید قرایی
برداشتن سقف‌های کاذب ذهنی

در هر فرصتی که پیش می‌آید این مسئله را مطرح می‌نمایم که بخش زیادی از محدودیت‌هایی که زنان برای پیشرفت خود احساس می‌کنند از دیدگاه‌های خود آن‌ها ناشی می‌شود و سقفی که برای خود تعریف می‌کنند. اینکه زنانی خود را به اوج موفقیت درزمینهٔ فعالیتی خود رسانده‌اند و الگوهای خوبی برای سایرین قلمداد می‌شوند که یادآور می‌شود امکان رسیدن به موفقیت‌های حداکثری وجود دارد. نیاز به ذکر مثال نیست چه اینکه با توسعه اطلاع‌رسانی مجازی و در دسترس عموم قرار گرفتن اخبار و اطلاعات چنین افرادی به‌راحتی قابل دسترسی بوده و مسیری را که طی کرده‌اند نیز در معرض دید و قضاوت عمومی است. تلاش‌های سال‌های اخیر زنان برای دستیابی به حقوق خود و احترام و تمکین جامعه به این تلاش مؤید این موضوع است که زمینه برای دستیابی به نتیجه مورد نظر ولو به‌صورت نسبی برای خانم‌ها وجود دارد و نمی‌توان به بهانه کمبودها و اعمال تبعیض از تلاش دست کشید. دانشگاه‌های کشور در این سال‌ها زنانی را آموزش داده‌اند که با ورودشان به جامعه تحولات بسیاری را در روال‌های معمول گذشته آفریده‌اند و قاعدتاً این دیدگاه به همه جامعه تسری پیداکرده است؛ یعنی اگر زمانی دختران کمتری امکان حضور در دانشگاه‌ها به‌عنوان رکن آموزش عالی را می‌یافتند امروز دیگر نه ‌تنها چنین موضوعی وجود ندارد که خانم‌ها برتری را نیز در این موضوع نشان داده‌اند و ورودی دانشگاه‌ها در بسیاری رشته‌ها به خانم‌های بیشتری نسبت به آقایان اختصاص یافته است. در زمینه استخدام‌های شغلی نیز به‌تبع افزایش سطح تحصیل خانم‌ها ورودی سازمان‌های دولتی و غیردولتی نیز شاهد پذیرش خانم‌های بیشتری بود به طوری که در عرصه اشتغال نیز بخش زیادی از فرصت‌های شغلی به خانم‌ها اختصاص یافته است. در این سال‌ها نه‌ تنها در ادارات دولتی از توان خانم‌ها برای پیشبرد امور بیش از گذشته استفاده می‌شود بلکه زنان در حوزه مشاغل آزاد نیز راه خود را به‌خوبی یافته‌اند و از رانندگی ماشین‌های سنگین تا فعالیت در معادن و اداره شرکت‌های خصوصی و حضور مؤثر در بخش کشاورزی و... حضور زنان نمود قابل‌توجهی دارد. اگرچه در همین سال‌ها مواردی از تبعیضات و نابرابری‌ها نیز وجود داشته و دارد اما در یک نگاه منصفانه جامعه امروز ایران حضور مثمرثمر زنان را پذیرفته و اگر در جایی خودشان خواسته‌اند از این حضور و توان استفاده شده که قطعاً نفع آن به جامعه رسیده است. در حوزه قانون‌گذاری نیز حمایت از زنان حتی اگر روندی کند داشته است مسیر قابل قبولی را طی کرده است و زنان امکانات قابل‌توجهی برای استیفای حقوق خود از لحاظ قانونی دارند که قاعدتاً با مدد گرفتن از وکلا و افزایش سطح آگاهی‌های خود با مشکلات کمتری در دادگاه‌ها مواجه هستند.

در این مورد باید تأکید نمایم بسیاری از محدودیت‌ها شاید ساخته ذهن افراد و دلیل ساخت سقف‌های ذهنی است که محدودیت‌ها را بزرگتر از آنچه که هست جلوه می‌دهد و باعث می‌شود در برخی زنان این ذهنیت به وجود آید که محدودیت‌ها مانع دستیابی به خواسته‌هایشان می‌شود در حالی که بخش قابل‌توجهی از این موارد وجود ندارد و با تغییر دیدگاه خانم‌ها نسبت به خودشان و جایگاهشان از ذهنشان محو خواهد شد. امروز حضور پررنگ خانم‌ها را حوزه‌های مختلف اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی می‌بینیم که تلاش می‌کنند بیش از گذشته این حضور را توسعه داده و در اداره جامعه نقش پررنگ‌تری داشته باشند. در این میان استقلال بیشتر خانم‌ها باعث می‌شود در درازمدت از وابستگی‌های اقتصادی آن‌ها کاسته شود و زمینه برای واقعی‌تر شدن شرایط زندگی خانوادگی افراد نیز مهیا باشد. اتکای زنان به حقوق مالی تعریف شده در قوانین خانواده کاهش می‌یابد و احساس ساختن زندگی مشترک بیش از همیشه در میان زنان ایرانی تکوین یابد.

اینکه امروز چنین جایگاهی برای خانم‌ها در ایران به وجود آمده حاصل تلاش‌ها و تغییر دیدگاه‌های بسیاری است و به نظر می‌رسد این روند همچنان ادامه دارد. تلاش خانم‌هایی که نگاهی متفاوت به جایگاه و حق و حقوق خود داشته‌اند و تلاش کرده‌اند به جایگاهی که در ذهنشان به دنبال آن بوده‌اند در دنیای واقعی نیز برسند...

گفت‌وگو با دو تن از دختران فوتبالیست تیم ملی : اصلی‌ترین مشکل فوتبال زنان، نداشتن اسپانسر است

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی
گفت‌وگو با دو تن از دختران فوتبالیست تیم ملی : اصلی‌ترین مشکل فوتبال زنان، نداشتن اسپانسر است

چند وقت پیش که با قطار از تهران به کرمان برمی‌گشتم، متوجه شدم دو نفر از هم‌کوپه‌ای‌هایم از اعضای تیم فوتبال شهرداری بم هستند؛ همان تیمی که به‌تازگی قهرمان لیگ فوتبال بانوان شده و خبر آن را در شبکه‌های اجتماعی دیده بودم. البته آن‌ها از همان ابتدا از شدت خستگی روی تخت‌های بالایی خوابیده بودند و بعد از چند ساعت به اصرار من و هم‌سفر دیگرمان بیدار شدند تا با هم چای بخوریم و گپی بزنیم. برای من با وجود اینکه اصلاً فوتبالی نیستم، اما دیدن دختران قهرمانی که نام بم را در کشور بالا برده‌ و مایۀ مباهات ما هم شده‌اند، خیلی جالب و جذاب بود. سمانه چَهکندی و بهناز طاهرخانی، دو دختر پرانرژی و مهربان که روحیۀ ورزشکاری و جسارت را می‌شد از مدل حرف زدن و رفتارشان حس کرد؛ با وجود خستگی زیاد، با روی خوش پایین آمدند و کنار ما نشستند؛ بعد از خوردن چای و خرمایی که بهناز تعارف‌مان کرد، سر صحبت را با سؤال از مسابقات و قهرمانی‌شان باز کردیم؛ نتوانستم بیشتر صبر کنم و گفتم که روزنامه‌نگار هستم و می‌خواهم شماره‌شان را بگیرم که در اولین فرصت قرار گفت‌وگویی را در دفتر مجله ترتیب دهیم که سمانه گفت «اگر موافقید همین‌جا صحبت کنیم چون ما بعد از اینکه جشن پیروزی را در بم برگزار کردند، به شهرمان برمی‌گردیم.» تعجب کردم چون پوست سبزه و چهرۀ هر دو و خرمای مرغوبی که تعارف کردند، من را مطمئن کرده بود خودشان هم بمی هستند، اما سمانه، مشهدی و بهناز اهل قزوین بود. پرسیدم چه شد که به تیم شهرداری بم آمدید؟ سمانه گفت «مشهد تیم فوتبال بانوان ندارد و تیم شهرداری بم از برخی شهرها بازیکن می‌خرد. من هشت سال است که در این تیم بازی می‌کنم. قبلاً عضو تیم ملی فوتسال بودم ولی از وقتی وارد فوتبال شدم در لیگ برتر بازی می‌کنم. در حال حاضر عضو تیم ملی فوتبال و عضو تیم شهرداری بم هستم. الآن هم برای جشنی که به مناسبت قهرمانی قرار است برگزار شود، به بم می‌رویم و بعد از آن به شهرمان برمی‌گردیم تا برای فصل بعد ببینیم شرایط تیم‌ها چطور است و برای سال جدید قرارداد ببندیم.» از همان اول که ریکوردر را روشن کردم، بهناز که دختر پر شر و شور و صمیمی‌ای بود، کمی جدی شد و گفت «بیشتر از خانم چهکندی بپرسید، او بهتر صحبت می‌کند.» اما وقتی سؤالات را می‌پرسیدم هر جا لازم بود، نظرش را می‌گفت. سمانه متولد ۱۳۶۸ و بهناز متولد ۱۳۷۴ هستند؛ اما صمیمیت و رابطۀ گرم بینشان تفاوت سنی آن‌ها را نشان نمی‌دهد. پرسیدم چند سال است فوتبال را شروع کردید و از چندسالگی وارد این ورزش شدید؟ باز هم اول سمانه جواب داد «من سوم راهنمایی بودم که فوتسال را از طریق آموزش‌وپرورش شروع کردم؛ الآن ۱۵ سال است که بازی می‌کنم. هفت سال در فوتسال بودم و هشت سال است که فوتبال بازی می‌کنم.» سؤالم را دوباره از بهناز پرسیدم، گفت «من از بچگی فوتبال بازی می‌کردم اما از ۱۴ سالگی فوتبال را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کردم و از همان اول وارد تیم ملی شدم. سابقۀ بازی در تیم‌های فوتبال کاسپین قزوین با یک نایب‌قهرمانی و یک مقام سومی را دارم. در تیم فوتبال ملوان بندر انزلی هم بازی کرده‌ام و سابقۀ یک نایب‌قهرمانی را دارم. چهار سال است با تیم شهرداری بم هستم و هر چهار سال قهرمان شده‌ایم.» گفتم پس تو از همان اول با فوتبال شروع کردی، گفت «بله، از اول در تیم ملی فوتبال بودم اما چون شهرم تیم فوتبال نداشت، مجبور بودم فوتسال هم کار کنم.» رفتم سراغ پررنگ‌ترین سؤالی که در ذهنم بود؛ فوتبال زنان در کشور ما چه سختی‌هایی دارد؟ که البته چون نود دقیقه دویدن با حجاب کامل در نظرم بسیار دشوار و طاقت‌فرسا می‌نمود، مشخصاً پرسیدم به‌خصوص فوتبال همراه با حجاب، چطور با آن کنار آمده‌اید؟ سمانه در جوابم گفت: «ما با همۀ مشکلات کنار آمده‌ایم، به‌خصوص به حجاب عادت کرده‌ایم چون از اول با همین پوشش شروع کردیم. تیم ملی فوتبال بانوان چند سال پیش در بازی‌های مقدماتی المپیک، با پوشش مقنعه حضور داشتند، مسئولان مسابقات گفتند باید جلوی گردن‌تان باز باشد؛ جلوی گردن را باز کردند و مدل مقنعه را تغییر دادند؛ رئیس AFC(کنفدراسیون فوتبال آسیا) آمد و دید اما باز هم اجازه ندادند و گفتند باید کلاً حجاب را بردارند چون در حین دویدن جلوی تنفس را می‌گیرد و ما اجازه نمی‌دهیم بازی انجام شود؛ بچه‌ها دور زمین را بوسیدند و با گریه زمین را ترک کردند. بعد از این جریان، به آن‌ها ثابت کردیم که این پوشش مشکلی ایجاد نمی‌کند و آن‌ها هم بالاخره پذیرفتند. بازی‌های دور دوم مقدماتی که امسال در قطر برگزار شد و ما در آن شرکت کردیم، همان بازی‌هایی بود که در دور قبل اجازۀ شرکت به تیم ما ندادند؛ اما در این دور بازی‌ها خودشان دیدند ما مشکلی نداریم و مثل آقایان ۹۰ دقیقه بازی کردیم. اصلی‌ترین دشواری فوتبال زنان در کشور ما نداشتن اسپانسر است و اینکه کسی از تیم‌ها حمایت نمی‌کند. در شهر ما (مشهد) یک اسپانسر نیست که بازیکنان را دور هم جمع کند و تیم تشکیل دهد. در قزوین هم همین‌طور. حتی چند تیم بودند که پول نداشتند برای تیم‌شان هزینه کنند و برای همین نیامدند مقابل ما بازی کنند؛ سه-هیچ را ترجیح دادند به اینکه بیایند و بازی کنند.» پرسیدم فکر می‌کنید دلیلش چیست؟ فوتبال زنان هنوز در جامعۀ ما جا نیفتاده یا از طرف وزارت ورزش حمایت نمی‌شود؟ بهناز در جوابم گفت «باید تبلیغ شود و اسپانسرها وارد شوند.»‌ سمانه هم ادامه داد «رسانه‌ها باید در این زمینه جدی‌تر عمل کنند تا اسپانسرها برای حمایت از تیم‌ها ترغیب شوند.»

...

گفت‌وگو با فرنوش حمیدپور؛ جامعه‌شناس:مشکلات کارآفرینی زنان، اجتماعی است

کوثر نمک‌شناس
کوثر نمک‌شناس
گفت‌وگو با فرنوش حمیدپور؛ جامعه‌شناس:مشکلات کارآفرینی زنان، اجتماعی است

کارآفرینی در وضعیت کنونی اقتصاد ایران چنان لقب پرفضیلتی است که کافی است کنار اسم هرکسی باشد تا تمام جامعه برایش کف بزنند اما زن کارآفرین تحسین بیشتری را برمی‌انگیزد، زنان به‌واسطۀ تمام مشکلات اجتماعی که درگیرش هستند کمتر از مردان هم کار می‌کنند و هم کارآفرینی. فرنوش حمیدپور می‌گوید از زمانی که ضریب سلطۀ تکنولوژی بیشتر شده زنان به‌واسطۀ امکانات فضای مجازی کارآفرینان بهتر و بیشتری شده‌اند ولی این سلطه و پیشرفت تکنولوژی، مشکلات کارآفرینی برای زنان را فقط پنهان کرده است. حمیدپور معتقد است زنان کارآفرین و اقتصاد ایران باید به سمت هرچه خردتر شدن کسب و کار بروند.

چه چیزی اشتغال و کارآفرینی زنان را از هم متفاوت می‌کند؟

اشتغال و کارآفرینی زنان دو بحث کاملاً متفاوت است و دغدغه امروز کشور ما هم نیست، نیمی از کشورها در این موضوع مشکل دارند مثلاً هند هفتصد میلیون جمعیت زن دارد ولی هفتصد میلیون مولد ندارد که ارزش‌افزوده ایجاد کنند و اکثرشان فقط مصرف‌کننده‌اند. هند تجربۀ جالبی در کسب‌وکارهای خرد دارد که بعضی از آن‌ها توسط برخی شرکت‌های اجتماعی در ایران در حال اجرا است. نگاه به کسب وکار زنان چه در حوزه کارآفرینی چه در حوزه اشتغال بیشتر اجتماعی است، این طرح‌ها که در حال پیاده‌سازی هستند مسبب اتفاقات نسبتاً مثبتی نیز می‌شوند. در بحث اشتغال زنان شرایط اقتصادی، دولت و سیاست بستر را مهیا می‌کند تا من و شما و هرکس دیگری به‌عنوان یک زن مشغول به کار شویم؛ اما در بحث کارآفرینی این موضوع فقط در دست دولت نیست و طبق جست‌وجوهای ما علت اینکه تعداد زنان کارآفرین کمی در قیاس با آقایان داریم حتی خانم‌های تحصیل‌کرده با شرایط لازم، مختلف و گسترده است و پیچیدگی اجتماعی زیادی دارد. مسئله‌ای که در رابطه با کارآفرینی زنان داریم این است که هیچ منع قانونی در رابطه با حضور زنان در کارآفرینی، کسب و کارهای خرد و غیره وجود ندارد. بیشتر، تابوها و نظارت‌گرهای اجتماعی و جبر جغرافیایی و اجتماعی یا کلیشه‌های جنسیتی و یا موضوع گرفتن نفقه و مهریه، من را به‌عنوان یک زن از این خودانگیختگی رفتاری دور می‌کند که به دنبال تأسیس یک شرکت بروم یا در اینستاگرام صفحۀ فروش لباس راه‌اندازی کنم. این ماجرا که چه شد خانم‌ها در کسب و کارهای خرد و آنلاین فعال شدند خود تابع یک‌سری مسائل جالب است. ما بررسی می‌کردیم که چه ضعف‌های اساسی موجب می‌شود که زنان در حوزه اشتغال حضور داشته باشند اما در کارآفرینی و خودانگیختگی خیر. مشاهده‌ها نشان می‌دهد ترس از قبیل ترس از مبارزه با یک اجتماع و ترس از شکست در این زمینه دخیل است؛ برای مثال اینکه اگر سرمایه چندمیلیونی را از دست بدهد برخلاف مردان که فقط سرمایه‌شان را از دست داده‌اند، یک زن سرمایۀ مالی و اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد و هم اعتمادبه‌نفسش را به‌عنوان یک زن. بحث دیگر مسئولیت‌ها و توقعاتی است که از یک زن وجود دارد به‌عنوان یک کلیشه، کسی که باید مظهر زیبایی باشد. خیلی جالب است وقتی با خانم‌های کارآفرین صحبت می‌کردیم می‌گفتند وقتی وارد حوزۀ کارآفرینی می‌شوید دیگر نمی‌توانید زنی باشید که همیشه مطابق پیش‌فرض‌های جامعه آراسته قلمداد می‌شود و از این مسئله می‌ترسیدند. فضای مجازی اولا این امکان را در اختیار زنان قرار داده است که کسی این افراد را نمی‌شناسد؛ یعنی من اگر در فضاهای مجازی اجتماعی محصولی را به فروش می‌رسانم لازم نیست همه بدانند که مدیر پیج چه کسی است. بسیاری مواقع حتی فرد دیگری به‌عنوان مدیر معرفی می‌شود ولی افراد دیگری در زیرمجموعه مشغول هستند. به خصوص در اوایل کار می‌شنوید که «ما فعلا نخواستیم کسی بداند، اگر کارمان رونق خوبی گرفت مشخصاتمان را وارد پیج می‌کنیم» این نشان می‌دهد قضاوت‌های اجتماعی چقدر مهم هستند. دوم اینکه زنان به وسیله فضای مجازی از خانه و مناسبت‌های آن زیاد دور نمی‌شوند؛ یعنی قرار نیست برای کار آنلاین هر روز در سفر و ماموریت باشند یا ریسک‌های مالی خطرناکی داشته باشند. به نظر من این مسئله خیلی به تفکر زنانی که کار آنلاین انجام می‌دهند نزدیک است. مسئلۀ دیگر این است که فضای مجازی این دسترسی را می‌دهد که به رغم اینکه مسئولیت‌های خانوادگی را به دوش می‌کشند یا ترس از قضاوت شدن ندارد نیاز به سرمایه آنچنانی هم ندارند و با یک حداقل‌هایی بین خودشان کار می‌کنند. اگر دقت کنید این زنان در زنجیره تامین فضای مجازی تولیدکننده و مصرف‌کننده خودشان هستند. شیرینی، آجیل لباس انواع غذاها یا هر چیزی که اکثر مصرف‌کننده‌های آن خانم هستند و انگار خودشان بهتر بلدند بنابراین ارتباط لازم بهتر شکل می‌گیرد و کسب وکار به قولی راه می‌افتد. حقیقت دارد که این حرکت، کار ارزشمندی است ولی مسئله این است که ما فکر می‌کنیم همۀ آن نبایدها و سختی‌ها برای رسیدن زنان به کارآفرینی وجود دارد و نشکسته است بلکه این مشقات پشت فضای مجازی پنهان شده‌اند.

...

حسن‌ ناآباد/ دو گنبد از هشت گنبد تاریخی ۹۰ ساله فروریخت

علی آرسته
علی آرسته
حسن‌ ناآباد/ دو گنبد از هشت گنبد تاریخی 90 ساله فروریخت

سال‌ها پیش و قبل از احداث میدان حسن‌آباد، باغ بزرگی در این منطقه متعلق به میرزا یوسف آشتیانی(مستوفی‌الممالک) که از رجال قجر بود، وجود داشت. بعد از گسترش یافتن تهران، نام آن منطقه را به نام پسرش حسن، حسن‌آباد نام‌گذاری کرد. یکی از القابی که به حسن‌آباد نسبت داده شد، ملک‌المتکلمین است که از واعظان مشروطه‌خواه بود و تندیس او که در این میدان قرار داشت، قبل از انقلاب مفقود گردید. در حسن‌آباد چهار ساختمان به شکل‌های قرینه توسط قلیچ باقِلیان تحت نظارت معمار ارمنی‌تبار، لئون تادوسیان به سبک غربی ساخته شد. پس از مرگ میرزا یوسف آشتیانی، ورثه، این ملک را تکه‌تکه به مردم فروختند و در دل محلۀ حسن‌آباد دو چهارراه باقی ماند. در زمان حکومت پهلوی اول، این چهارراه به میدانی به شعاع ۴۵ متر و مساحت ۶۵۰۰ مترمربع تبدیل شد. در پی بازسازی‌های بناهای این میدان چند طبقه از یکی از چهار ساختمان قرینه تخریب شد و به جایش یک بانک با نمای شیشه‌ای ساخته شد. در گذشته قدیمی‌ترین قبرستان تهران در ضلع شمال‌غربی این میدان قرار داشت که از سال ۱۳۱۷ آتش‌نشانی جایش را گرفت. غسالخانۀ قبرستان تبدیل به حمام شد و رقبا شایعه‌ای ساختند که این حمام جن دارد و به این دلیل به حمام جنی معروف شد و بعدها تبدیل به هتل شد.

پس از تخریب بافت قدیمی در محل تقاطع دو خیابان سپه و حافظ به دستور کریم‌آقا بوذرجمهر، شهردار وقت تهران به‌جای چهارراه حسن‌آباد، میدانی به همین نام و در همان مکان احداث شد که ساخت آن از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به طول انجامید. طراح میدان، همان‌طور که گفته شد، قلیچ باقِلیان بود که چهار بنای مشابه و قرینه که هر کدام دارای دو گنبد با پنجره‌های نیم‌قوس، ستون‌ها و نیم‌ستون‌ها و نرده‌های صراحی‌شکل بودند، تحت نظارت معمار ارمنی، لئون تادوسیان به سبک معماری غربی برگرفته از معماری رنسانس و نئوکلاسیک ساخت. در زمان پهلوی دوم در سمت جنوب‌شرقی میدان، ساختمان بانک ملی با طراحی محسن فزونی، معمار ایرانی اجرا شد و عملاً یک وجه از ساختمان میدان از بین رفت و در اواخر دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد با طراحی سعید سادات‌نیا بر روی نمای بانک ملی مجدداً نمای قبلی سال ۱۳۱۳ اجرا شد تا تناسب و هماهنگی تا حدی به میدان برگردد. دلیل انتخاب و نصب تندیس آتش‌نشانان در این میدان، وجود قدیمی‌ترین ایستگاه آتش‌نشانی تهران در این میدان است. سر جداشدۀ میرزا کوچک‌خان جنگلی، پیکرهای میرزا محمدرضا کلهر، خطاط مشهور قاجار، میرزا یوسف ملقب به مستوفی‌الممالک که مورد اعتماد امیرکبیر هم بود و میرزا حسن مستوفی‌الممالک معروف به آقا که چندین دوره نخست‌وزیر ایران در زمان قاجار و رضاشاه بود، از جمله افراد مشهوری هستند که در آرامستان حسن‌آباد به خاک سپرده شده‌‌اند.

متأسفانه در تاریخ ۲۶ تیر ۹۸ پس از آنکه انباری در پشت ضلع شمال‌غربی میدان دچار حریق شد، آتش به کل بنای این ضلع سرایت کرد و دو گنبد آن و کل بنای این ضلع طعمۀ حریق شد. با توجه به اینکه ایستگاه آتش‌نشانی درست چسبیده به همین ضلع میدان است، عجیب و قابل تأمل است که تجهیزات مورد استفاده از چه میزانی از پیشرفت برخوردار بودند که موفق به اطفای حریق قبل از آسیب کامل به بنا نشدند؟! یا حتی بخش نظارتی میراث یا شهرداری یا بخش ایمنی ادارۀ آتش‌نشانی چگونه اجازۀ کاربری انبار حاوی مواد قابل اشتعال را در نزدیکی یک بنای تاریخی داده‌اند؟ یکی از قدیمی‌ترین دفترخانه‌های تهران هم درست در زیر همین قسمت قرار دارد که طعمۀ حریق شده و به گفتۀ سردفتر آن به‌رغم اینکه وی چندین بار از کانون دفترداران و دفتریاران درخواست اسکن اسناد تاریخی موجود را کرده، آن اسناد از جمله وصیّت مصدق همگی در آتش سوختند.

میدان حسن‌آباد که از نظر زیبایی و قدمت کاملاً قابل رقابت و حتی برتر از بناهای مشابه در سایر کشورها ازجمله در ایتالیاست، از نظر جذب گردشگر و رشد صنعت گردشگری می‌تواند نقش به‌سزایی داشته باشد.

به نظر می‌رسد ارگان‌های مختلف مسئول از جمله شهرداری، میراث فرهنگی، آتش‌نشانی باید در یک اقدام ملی، در مورد حفظ و حراست از این بنای تاریخی با نگاه اولویت‌دار به حفاظت از قبرستان تاریخی و حفظ بناهای موجود با جابه‌جایی بانک‌ها و دفتر اسناد و کلیۀ عواملی که در حریم بنا قرار دارند و ممکن است باعث آسیب به این بنای تاریخی و باارزش شوند، تلاش کنند؛ این مهم نیاز به عزم راسخ ملی دارد که حساسیت مردم و دولت را توأمان می‌طلبد.